پرتوی از اسمان



ازاله نجاست از کره زمین با کرونا

فیلی را در نظر بگیرید که وارد مغازه چینی فروشی شده هر حرکتی به عقب یا جلو مساوی است با صدای شکستن ظروف چینی و . نه راهی به عقب دارد نه به جلو
این وضعیت امروز دنیای لبیرال سرمایه داری است، نظامی که بعد از عصر رنسانس و دوران نوزایی و شورش فکری متفکران و اندیشمندان و طبقه روشن فکر بر دوران سیاه قرون وسطی  نطفه اش شکل گرفت و با انقلاب صنعتی در انگلستان حرکتی به تاخت به جلو را آغاز کرد
تحولات علمی و نقش آن در کشاورزی و صنعت و از همه مهم‌تر اختراع ماشین بخار تحولی ژرف در مغرب زمین ایجاد کرد، ظرفیت تولید کارخانه‌های ریسندگی و ذوب آهن و استخراج زغال سنگ را به چند برابر افزایش داد
نیاز به مواد خام از یک سو و از سوی دیگر نیاز به بازار های جدید برای فروش محصولات، غرب بیدار شده از سالها خفقان قرون وسطی را بی‌محابا به مرزهای شرقی کشاند
 پرتقال و هلند و بعد هم بریتانیا را به سوی اقیانوس هند و ساحل نشینان این اقیانوس کشاند، تا به بهانه استعمار خون مشرق زمین از هند گرفته استرالیا را بمکند استعمار هند به مدت سیصد سال تا کشورهای هندو چین تا کشتار بومیان استرالیا هدیه آنگولاساکسونهای تازه به دوران رسیده به شرق بود
لقمه پر چرب تر دیگر یعنی قاره سیاه (آفریقا ) به فرانسه رسید و کشتار و غارت و . از جمله ارمغان سفید پوستان سیاه دل فرانسوی برای قاره سیاه بود.
کشتار سرخپوستان آمریکا و تصاحب زمینها و تصرف در جان و مالشان روی دیگر این سکه بود تا مغرب زمین نیز از کثافت کاری‌های اینان در امان نباشد  
 مخلص کلام اینکه وجب به وجب مغرب زمین و صنایع چشم نواز آن با جان و مال و ناموس انسانهای بی‌گناه آغشته است و زمین را دیگر توان تحمل بار گناه آن نیست، فجایع غرب وحشی بیش از آن است که در یک نوشتار کوتاه حق آن ادا شود  باید منتظر ماند تا خود زمین حکایتر گر این تراژدی غمناک باشد #وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا»
 اما امروز می‌بنیم دنیای سرمایه داری غرب با یک ویروس میکروسکپی وضعیتی نظیر فیل داستان ما را پیدا کرده، از طرفی باید به شدت در تلاش و تکاپو باشد تا بتواند خود را سرپا نگه دارد و از میراث حرام گذشتگان خود محافظت کند لکن ویروس میکروسکوپی گلوی او را گرفته و بشدت می‌فشرد
از طرف دیگر اگر بخواهد به لانه خزیده و زنجیره انسانی ابتلاء به کرونا را قطع کند باید چشم و دل از تراث خون آلود بجا مانده از گذشتگانش بکند و این هم برایش بسیار سخت تر از مرگ است.  
حال باید منتظر ماند دید چگونه پشه‌ها بار دیگر از دماغ وارد مغز نمرودیان زمان شده و انان را خواری و ذلت به خاک نابودی بنشانند.
 تا مات و مبهوت نظاره‌گر شکسته شدن هیمنه پوشالی مستکبرین عالم باشند، #فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ» .
به امید آن روز


راهی برای تنفس کعبه
به مناسبت تولد قهرمانان کربلا
1. عن النبی (صلی الله علیه و آله): #حُسَیْنٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْ‏ حُسَیْن»‏  
 حسین از من است و من از حسین
۲. صحبت از مردی بود که بیشتر عمرش را در زندان گذارنده بود بطوری که از بدو تولد تا سن پنجاه سالگی 30 درصد بیرون از زندان و 70درصد بقیه در زندان بسر برده بود، حال به چه دلیل کاری ندارم.
این داستان شبیه داستان خانه کعبه است، چنانکه با بررسی احوال این خانه از موقعی که به دست حضرت آدم علیه السلام بنا گذاشته شد و تا بعد از طوفان نوح که به دست ابراهیم نبی بازسازی شد و تا فتح مکه و پاکسازی این خانه از بتها تا به امروز، به این نتیجه خواهی رسید که بیش از 80درصد عمر خانه خدا در دست مشرکان بوده و مقدرای به مراتب کمتر در دست موحدان.
۳. سوال: به نظر شما اگر وضعیت خانه کعبه به همین منوال ادامه  داشت مخصوصا بعد از ظهور اسلام، که دشمنی کفار و یهود نسبت به اسلام مزید بر علت شد و انگیزه مضاعفی برای مبارزه با توحید را باعث شده.
 و از طرفی با توجه به مطالب ذکر شده در مورد این خانه (کعبه) امیدی به زنده ماندن اعتقاد به توحید در روی زمین وجود داشت؟؟؟
۴. معمار سازه بزرگ خلقت برای روشن ماندن نور توحید و خفه نشدن آن توسط کفار، محلی را برای مکش هوا و اکسیژن در 1500 کیلومتری شمال این شهر تعبیه کرد.
آری کربلا مجرایی برای تنفس کعبه شد تا راه تنفسی برای کلمه توحید باشد، که اگر این کلمه طیبه زمینه رشد و نمو روی زمین را نداشت قطعا خداوند فرصت زندگی به ابناء بشر در روی زمین را نمی‌داد.
5. حسین از من است و من از حسین، آری من از حسینم که اگر کربلای حسینم نبود نور توحید در کعبه ابراهیمی (علی نبینا و آله و علیه السلام) سالها بود که توسط مشرکین خاموش شده تبدیل به آثار باستانی شده بود.

 


کریم شیره‌ای
( به بهانه تمسخر برخی نمادهای دینی توسط فلان سریال معروف )
1. یکی از تمایزات سلطان صاحبقران یا همان ناصرالدین شاه قاجار از سایر پادشاهان قاجار، توجه وی‌ به هنر نمایش و تعزیه و البته مسخرگان و دلقک‌هایی است که او را سر ذوق می آورند بطوری که به دستور وی، ‌دوستعلی معیر الممالک عظیم ترین نمایشخانه در تکیه دولت در کاخ گلستان را با صرف مبالغ هنگفت ساخت.
اما در همان زمان شاه قاجار کارهای مهم فرهنگی و نظامی و حکومتی مثل تاسیس دار الفنون، ایجاد قراولخانه، انتشار رومه وقایع التفاقیه و . سرکوب بابیت . را به دست با‌کفایت میرزا محمد خان فراهانی (امیر کبیر) سپرده بود، و کریم شیره‌ای را چه به این کارها؟!!!
اما متأسفانه ما در زمانی زندگی می‌کنیم که کریم شیره‌ای‌های زمان ما بجای پرداختن به دلقک بازیهای خود، نظریه پرداز در اموری هستند که اصولاً نفیا یا اثباتا در حوزه و حیطه کاری دلقک بازی نمی‌گنجد.
2. مقایسه وضعیت دلقک‌های دربار قاجار با دلقک‌های کنونی
 دلقک دربار ناصرالدین شاه یا همان کریم شیره‌ای طبق نقل اهل نماز و تدین بوده، و در شرح حالش نوشته‌اند که: او با همه حقارت جثه و پستی شغل، انسانی با گذشت، بیچاره نواز و مردم دوست بود.
مقایسه کنید با برخی دلقک‌های زمان ما که دارای روابط ی و شطرنجی و . که فقط به یک نمونه بسنده می‌کنم:
یکی از این دلقک‌ها می‌گفت زن من شش ماه در اختیار من است و شش ماه در اختیار فلانی برای کار بازیگری و آن وقت زنش در مقابل 80 دوربین و پخش در تلویزیون خیز بر می‌دارد که شوهر شش ماه دومش را ببوسد و .
3. در کتاب من لا یحضره الفقیه باب الغیره ص 444 در روایتی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌خوانیم:
 إِنَّ الْجَنَّةَ لَتُوجَدُ رِیحُهَا مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ وَ لَا یَجِدُهَا عَاقٌّ وَ لَا دَیُّوثٌ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الدَّیُّوثُ قَالَ الَّذِی تَزْنِی امْرَأَتُهُ وَ هُوَ یَعْلَمُ بِهَا.
ترجمه: بوی بهشت از مسیر 500 سالی قابل استشمام است و حال آنکه عاق والدین و دیوث از استشمامش محروم‌اند، سؤال شد دیوث دیگر چیست، فرمود کسی که زنش هرزه باشد و و مردش آگاه به این مطلب
4. سؤال: درست است که حکومت اسلامی که پایه‌هایش با خون هزاران جوانی سیراب شده آن هم چه جوانانی، جوانانی که با دم مسیحایی روح الله زمان از یوق اهریمن جهانخوار رهیده بودند و به قول شهید اوینی:  دهکده جهانی که در نیمه شب هایش ماه، هم بر کازینوهای # لاس وِگاس » تابیده است و هم بر حسینیه # دوکوهه » و گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق او می گریسته اند. دنیای عجیبی است، نه؟
5. یک عده اصرار دارند بجای اینکه الگو بودن مردان غیوری چون شهید چمران، شهید سلیمانی، شهید تهرانی مقدم، که لرزه به اندام استکبار انداخته‌اند کسانی که را الگو قرار دهند که نه تنها با‌غیرت ارتباطی ندارد بلکه از غیرت متنفرند، لذا وقتی غرش موشک‌های سپاه لانه سیاه عنکبوتی عین الاسد را در هم می‌کوبد و به اشتباه هواپیمای اوکراینی هدف قرار می‌گیرد لباس سیاه عزا به تن می‌کنند
سؤال این است لباس عزای این‌ها نشانه چیست؟ نگران رابطه تهران - کی یف هستند ؟ نگران خانواده داغداران این حادثه هستند . خیر این‌ها ترس‌شان از تجلی غیرت است، چه اینکه نور غیرت چشمان یک عده بی‌غیرت و به اصطلاح روایت دیوث را آزار می‌دهد.

 


پفک با روغن خوک
1. روح الله ال الخمینی: ما با سینما مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم
 امام با این کلام ساده جان مطلب را ادا کردند، لکن برای درک بهتر مطلب، و بررسی ابعاد مختلف این جمله که مساله روز نیز هست در این نوشتار برآنیم تا با نگاهی اجمالی به صنعت سینِما  به بررسی این صنعت و آنچه که هست و آنچه که باید باشد بپردازیم انشاء الله
بررسی کلام مرحوم امام در دو حوزه نظری و عملی
الف) حوزه نظری:
روشن است که سینِما و فحشا از لحاظ مفهومی دو مقوله جدا هستند (گرچه در حطیه عمل این دو با هم تنیده اند و به ظاهر قابل انفکاک هم نیستند)
سینِما مثل کتاب و مجله و . وسیله‌ای است برای ارائه افکار و اندیشه و .
فحشاء صفتی است مربوط به اعمال انسان (البته انسان قائل به مبداء و معاد)
ب) حوزه عملی:
بنا بر نظر شهید اوینی ذات سینِما غربی است و نمی‌توان آن را از ذاتش جدا کرد، به نظر می‌اید تا حدودی این نظر صحیح باشد وقتی ساختار سینِما غربی شد بالطبع لذا فونداسیون و پی‌ریزی و بطور خلاصه سخت‌افزار و مهم‌تر از آن نرم‌افزار این صنعت هم غربی خواهد بود، این مسأله آنجا مربوط به ما می‌شود که این صنعت وارد حیطه علوم انسانی در جوامع اسلامی شده و فکر و اندیشه جوامع اسلام را مورد هجمه قرار داد.
از آنجا که هژمونی hegemony مطلق غربی (تسلط اقتصادی و نظامی و فرهنگی ) مثل اختاپوس بر پیکره جوامع اسلامی چنبره زد صنعت سینِما بهترین ابزار برای  هژمونی فرهنگی (Cultural hegemony) بود تا فکر و اندیشه و مغز مسلمانان را به زیر سلطه خویش بکشد
غرب وحشی علی‌رغم دست پرش در حوزه صنعت نظامی در حوزه فرهنگی دستش خالی بود لذا برای پر کردن خلل جدی که در زمینه علوم انسانی داشت مخصوصاً در برابر علوم غنی اسلامی، نیازمند جادویی بود تا چشمها را در برابر عصای اسلام (قران و سنت پیامبر و ائمه ) مسحور خویش کند و چه چیزی جذاب‌تر و مسحور کننده تر از سینما!!!
از اینجاست که می‌خواهم برگردم به عنوان نوشتار (پفک با روغن خوک ) از آنجا که پفک یک غذایی است که ارزش غذایی ندارد و تنها جذابیت آن استفاده از نمک و روغن و ترد بودن است، غرب دقیقاً همین فرمول را در سینِما پیاده کرد استفاده از شهوت و غضب دو عنصر جذاب در وجود انسان می‌توانست دستان خالی غرب مسیحی و صهیونیسم جهانخوار را تا حدودی از دید عموم و روشنفکران غرب زده پنهان بدارد.
بله استفاده از پفک فکری آن هم نا با روغن حلال ( شهوت و غضب صرف اما حلال) بلکه با روغن خوک یعنی شهوت و غضب افسار گسیخته با سو استفاده از لفظ مقدس آزادی، که حاصل آن تولید موجودی به ظاهر انسان ولی خوک‌صفت، برای اهداف بعدی.
و این همان بزنگاه مطلب است افکاری پوچ و بدون پشتوانه عقلی و علمی و به تعبیر قرآن کریم  لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَریعٍ - لایُسْمِنُ وَ لایُغْنی‏ مِنْ جُوعٍ» طعام فکری که جز خارک و خاشاک چیزی نبود که نه قدرت بر سیر کردن فطرت حقیقی انسان را داشت نه باعث پرورش فکر و اندیشه می‌شد و نه پشتوانه‌ای از حقیقت داشت تا بتواند روح بی‌نهایت خواه انسان را سیراب کند.
اینجا بود که جادوگران یهود و مسیحیت بت‌های بزرگ ( هالیود و بالیود) و کوچک ( برادران وارنر، والت دیزنی  Walt Disney، یونیورسال استودیو Universal Studiosو.) را وارد کعبه افکار توحیدی و فطری انسان کردند، تا به زعم خودشان نور توحید محمدی را به محاق ببرند، غافل از این وعده خداوند که یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ»
این مطالب مقدمه‌ای بود برای بحث سینمای خودمان که می‌خواستم تحت مطلب 2. ارائه کنم که برای پرهیز اطاله کلام آن را در نوشتاری جداگانه ارائه خواهم داد انشاء الله.

 


 

1.از آنجا که دین ادیان تحریف شده مسیحیت و یهودیت، با پیشرفت علم با چالش هایی جدی روبرو گردید ( از جمله عدم انطباق با امور علمی، علم ستیزی، عدم جوابگویی به نیازهای اساسی بشر و.) اندیشمندان حوزه علوم انسانی طرفداران این دین را بر آن داشت تا با تفلسف و فلسلفه بافی کمبودهای بسیار زیاد این ادیان از یک طرف و تناقضات آموزه های دینی از طرف دیگر را جبران کنند.
2. برخی از به اصطلاح اندیشمندان غرب، با توجه به اینکه خودشان با خبر از پشت پرده بافته های دانشمندانشان در مباحث علوم انسانی بودند، و از طرفی با توجه به عدم جوابگویی بافته های بشری در عدم جوابگویی به نیازهای فطری و واقعی بشر، برخی از این به اصطلاح اندیشمندان را به انکار دین و خدا واداشت، و شروع به توجیهاتی در مورد علل گرایش به دین توسط انسانها کردند. و علل گرایش به دین و خداپرستی را عواملی چون ترس و جهل از علل پدیده ها دانستند.
بر اساس این نظریه ، هر قدمی که علم پیش می گذارد، خداوند قدمی به عقب می گذارد و به گفته اگوست کنت :
علم، پدر طبیعت و کائنات را از شغل خود منفصل کرد و او را به محل انزوا سوق داد ، و در حالی که از خدمات موقت او اظهار قدر دانی می‌کرد ، او را تا سر حد عظمتش هدایت نمود. (مجموعه آثار شهید مطهری ج1 ص 482)
3.آنان با توجه به عدم شناخت خویش و پدیدهای جهان و عدم ارتباط با علوم وحیانی و اکتفاء صرف به پندارهای خود، از ابتدا خداوند را در حد یک مفهومی خیالی، برای گریز از ترس یا مرهم کمبودهای خویش پنداشتند، و به نظرشان هر چه علم پیشرفت کرد، دیگر نیازی به خداوند در آن حوزه نبود، و علم کم کم در بسیاری از حوزه ها جانشین خداوند گشته، و خداوند را در بسیاری از حوزه ها به بازنشستگی کشاند.
 و امثال دیوید هیوم David Hume)) با طرح نظریه خدای رخنه پوش (god of the gapcs) در صدد امضای بازنشستگی همیشگی خداوند بر آمد
اصطلاح خدای رخنه پوش بدین معناست که خدا را رخنه پوش جهل ها بپنداریم و هر گاه دلیل پدیده ای را نمی دانیم، آن را به خواست و اراده خداوند مستند سازیم .
4. حال به نظر می رسد با تلاطم جهان با ویروسی با ابعاد چند نانومتر موسوم به کرونا به معنای ویروس تاجدار، باید دوباره به سراغ خداوند رفت تا تاج را از سر این موجود میکروسکوپی برداشته و بر سر علم الهی گذاشت بلکه نوری باشد برای نجات از تاریکی و جهل ناشی از استحمار و استکبار علمی یک عده سفسطه باز به اصطلاح اندیشمند.


#تفسیر سوره حمد

#بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»

 عن النبی (صلی الله علیه و آله): کل أمر ذی بال لم یبدأ فیه باسم الله فهو أبتر»

 ترجمه: هر امر مهمی که بدون بسم الله آغاز شود به نتیجه نخواهد رسید.

باء در بسم الله: به معنای استعانت است در عربی گفته می‌شود کتبت بالقلم (یعنی با قلم نوشتم)

  اسم: به معنای نام و نشان

#مخلوقات نیازمند محض به خداوند

 قبل از بیان ادامه بحث وماً باید مقدمه‌ای در نوع رابطه خلقت با خداوند بیان شود؛

 بنا بر نظر ملاصدرا تمام ماسوی الله (یعنی هر آنچه که خداوند آفریده) وجود ربطی به خداوند دارند به این بیان که:

 بعضی فکر می‌کنند که رابطه خداوند با مخلوقات رابطه بنّا با ساختمان است، یعنی ممکن است بنّایی ساختمانی را بنا کند و خودش بمیرد ولی ساختمان سالها بعد مرگ بنّا همچنان باقی باشد، بنابر این دیدگاه مخلوقات در اصل ایجاد نیازمند به خداوند هستند یعنی باید خدایی باشد تا مخلوقات را از عدم به عالم وجود بیاورد و ادامه حیات دیگر نیازی به خداوند نیست!!!

در حالی که این برداشت صحیح نیست، رابطه خداوند با مخلوقات رابطه نور است با چشمه نور، شما در شب تاریک چراغ قوه را یک لحظه روشن می‌کنید و بعد چراغ را خاموش کنید، آیا با خاموش شدن چراغ نور باقی می‌ماند؟  به محض خاموش شدن چراغ نور هم محو می‌شود.  

 عین همین قضیه در رابطه با خالق و مخلوقات است، یعنی همانگونه که نور لحظه به لحظه و آن به آن از منبع نور وجود می‌گیرد، همه موجودات لحظه به لحظه از خداوند کسب وجود می‌کنند، بطوری که اگر یک لحظه خداوند توجه اش را از موجودات بردارد همه چیز محو می‌شود (تاکید می‌شود محو می‌شود نه اینکه خراب شود و تلی از خاکستر باقی بماند)  

 به عبارت دیگر همه موجودات و جنب و جوشهایی که در موجودات است از سیال بودن مایعات تا سفت و سخت بودن جامدات تا رشد گیاهان و حرکت حیوانات و  جوامد و . می‌بینیم بسان فیلمی است که از ویدئو پروژکتور به دیوار تابانده شده، که به محض اینکه ویدئو پروژکتور خاموش شود یا جلوی لنز آن را بگیریم همه تصویر روی دیوار محو می‌شود.


کودک بازیگوش بی اشتهاء

به یادم دارم بحثی را که با دوستان داشتیم درباره اسلام و سبک زندگی، در خلال بحث ها وقتی برنامه کلی اسلام در سه حوزه اعتقادات و اخلاق و رفتار بطوری فشرده و کلی برای دوستان ارائه شد، اعتراضی که شد این بود که فلانی؛ این حرفها را ما قبلا هم شنیدایم و چیز تازه‌ای نیست، مقداری سخن تازه بگو و بقول مولانا:
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود    وارهد از حد جهان بی‌حد و اندازه شود

خاک سیه بر سر او کز دم تو تازه نشد        یا همگی رنگ شود یا همه آوازه شود

 

ارائه برنامه های کامل اسلامی و دل زدگی عده ای مخاطب، بنده را بر آن داشت تا ولو گذرا، نگاهی اجمالی به این مسئله داشته باشم.

مادر است و دغدغه فرزند دارد و نیک می‌داند کودک دلبندش در آستانه رشد است و نیازمند تغذیه مناسب، لذا مادر است و انگشتان هنرمندش در آشپزخانه و غذایی لذیذ و مفید.

اما چه کند این مادر، که هر چه در چنته دارد از هنر آشپزی و ترفندهای کودکانه به کار می‌گیرد نمی تواند این کودک بازیگوش را رام خود کند

چه اینکه کودک مثال ما از اول بد عادت کرده به خوراکیهای کاذب، خوراکیهایی که با جلوه گری هایی حاصل از  چربی و نمک و شکر نه تنها مفید برای رشد نیستند بلکه با ایجاد سیری کاذب، اشتهای حقیقی کودک را منسد کرده و مانع از رسیدن غذای مفید و مقوی پخته شده آن هم به دست مادر مهربان به طفلی می‌شود که تا دیروز در رحم مادر بود و از خون او تغذیه می‌کرد، مادری که الان هم که فرزند را به دنیا آورده، دغدغه رشد کودکش را دارد.

داستان این کودک بازیگوش بی اشتهاء، بی شبهات به جواب این دوستمان نیست (همان کسی که با ارائه برنامه اسلام با کسلی و به حالت خمیازه می‌گوید، اینها را قبلا بارها شنیده ایم چیز تازه بگو)

در حالی که باید دانست نگاه اسلام به انسان، نگاه موجودی ناقص است که باید در سایه سار احکام اسلام و زندگی در دنیای مادی به رشد و کمال خویش برسد.

انسان، این موجود ره‌پیمای راه تکامل، باید بداند؛ قبل از بلوغ به کمال، اگر در بین راه حواسش جمع نباشد، و به خوارک فکری خویش عنایت نداشته باشد (فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِه –عبس 24) شیاطین انسی و جنی با طعام و غذاهای کاذب و چه بسا مسموم، اشتهای فطری  و انسانی او را کور کرده، و با طعام فکری مسموم و جهنمیشان (لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنی‏ مِنْ جُوع- غاشیه 7) که نه باعث رشد می‌شود و نه گرسنگی حقیقی انسان را با غذای حقیقی سیراب می‌کنند، این کودک راه انسانیت را از فطرت خویش بیگانه می‌سازند.
و کار به جایی می‌رسد که او معجزه را نمی بیند و به دنبال سحر می‌رود، کدام معجزه؟ کدام سحر؟

معجزه قرآن را نمی بیند که در چند بعد فصاحت و بلاغت، محتوی و معارف، هماهنگی آیات و اخبار غیبی، که همه انسانها را در همه زمانها به مبارزه می‌طلبد که اگر فکر می‌کنید این قران از سوی بشر عادی آورده شده، مثل آن را بیاورید

اسراء 88: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیرا»

یعنی: بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آنها پشتیبان برخى [دیگر] باشند.

همان قرانی که درمان همه دردهای بی درمان بشر امروز است یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ» یونس57
یعنی: اى مردم از جانب پروردگارتان (قرآن کریم شامل) پند و اندرز براى نجات شما آمد که شفاى دلها است و هدایت و رحمتى است براى مؤمنین

اما کدام سحر؟

وقتی که معجزه دیده کنار رفت، ناخودآگاه میدان به دست ساحران می‌افتد، یک روز سامری با گوساله زرّین زحمات طاقت فرسای موسی کلیم الله را به چالش کشیده و با قوه خیال بنی‌اسرائیلیان بازی می‌کند و یک روز هم ساحران جدید در قالب دیوید کاپرفیل، کریس آنجل و عارف غفوری . میدان دار این صحنه اند.

و یک روز هم ساحران غربی محتویات بی مغز و توهمشان را در قالب صنایع نرم افزاری و سخت افزاری و با جلوه گری های گوناگون بر یک عده مسلمان مستضعف غالب می کنند.

و این معجزه قران است که چون عصای این چشم بندیهای کاذب ساحران را ابطال کند و انسان را از یوق زنجیر توهم رهانیده و او را به وادی رشد و کمال یعنی عقل رهنمون سازد و فطرت خفته انسان در عالم توهم را بیدار کند.

اکنون، ماه رمضان چه فرصت خوبی است تا مخاطبان یا ایها الذین آمنوا» به شستشوی فطرت پرداخته و به پیام، پیام آور خاتم لبیک گفته، فطرت آلوده به وسواسان خناس انسی و جنی را در این ماه پر برکت الهی جلا دهند.

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها